#*#*#*#*#*#*OoOIiI خدایا به آسمانت چیزی بگوIiIOoO*#*#*#*#*#
باران میبارید …
از درزهای کفش کهنه کودکی سردی باران را … وقتی که از کنار نانوایی رد میشد …
از نگاه ناتوان برای خرید نان داغ ، عشق را دیدم که در چشمانش به مروارید شبیه تر بود !!!
خدایا به آسمانت چیزی بگو
#*#*#*#*#*#*OoOIiI MMR IiIOoO*#*#*#*#*#
نظرات شما عزیزان: